مقالات

ســه درس بزرگ جنگ اکـــراین

ســه درس بزرگ جنگ اکـــراین

دوران جدیدی از جنگ با فنّاوری پیشرفته آغاز شده است. تکنولوژی میدان جنگ را متحول کرده است و دموکراسی‌ها باید بر این اساس واکنش نشان دهند.

به گزارش هفته نامه اکونومیست در سرمقاله شماره هشت جولای سال ۲۰۲۳ در گزارشی ویژه به بررسی آینده جنگ پرداخته است. اکونومیست نوشته است: دوران جدیدی از جنگ با فنّاوری پیشرفته آغاز شده است. تکنولوژی میدان جنگ را متحول کرده است و دموکراسی‌ها باید بر این اساس واکنش نشان دهند.

جنگ‌های بزرگ، برای مردم و کشور‌هایی که با آن‌ها درگیر هستند، تراژدی است. این جنگ‌ها همچنین نحوه آماده شدن جهان را برای درگیری‌های دیگر تغییر می‌دهند. بریتانیا، فرانسه و آلمان ناظرانی را به جنگ داخلی آمریکا فرستادند تا نبرد‌هایی مانند گتیسبورگ را مطالعه کنند. دوئل تانک‌ها در جنگ یوم کیپور (جنگ اعراب و اسرائیل) در سال ۱۹۷۳، به تغییر ارتش آمریکا -از نیرویی که در ویتنام شکست خورد به نیرویی که عراق را در سال ۱۹۹۱ شکست داد- سرعت بخشید. آن کارزار، به نوبه خود، رهبران چین را به بازسازی ارتش آزادی بخش خلق و تبدیل آن به نیروی مهیب امروز سوق داد.

خط بطلان بر یک توهم؛ تلفات جنگ‌های مدرن کمتر نخواهد بود
جنگ در اوکراین بزرگترین جنگ در اروپا از سال ۱۹۴۵ است. این جنگ درک کشور‌ها از جنگ را برای دهه‌های آینده شکل خواهد داد. این جنگ هر‌گونه توهم را که تصور می‌کند درگیری مدرن ممکن است به عملیات‌های ضد شورش محدود شود یا به سمت مبارزات کم تلفات در فضای سایبری تکامل یابد، از بین برده است. در عوض به نوع جدیدی از جنگ با شدت زیاد اشاره می‌کند که فنّاوری پیشرفته را با کشتار در مقیاس صنعتی و مصرف مهمات ترکیب می‌کند، درست همانطور که غیرنظامیان، متحدان و شرکت‌های خصوصی را جذب می‌کند. می‌توانید مطمئن باشید که رژیم‌های خودکامه در حال مطالعه چگونگی به دست آوردن برتری در هر درگیری آینده هستند. جوامع لیبرال به جای عقب‌نشینی از مرگ و ویرانی، باید متوجه شوند که جنگ بین اقتصاد‌های صنعتی یک چشم انداز کاملاً واقعی است و باید شروع به آماده شدن کنند.

سه درس بزرگ جنگ اوکراین
همانطور که گزارش ویژه اکونومیست توضیح می‌دهد، جنگ اوکراین سه درس بزرگ دارد. اول اینکه میدان جنگ در حال شفاف شدن است. دیگر دوربین‌های دوچشمی یا نقشه‌ها را فراموش کنید. به حسگر‌های پیشرفته در ماهواره‌ها و پهپاد‌ها فکر کنید؛ ارزان و در موجود درهمه جا. آن‌ها توسط الگوریتم‌های در حال بهبودشان، داده‌هایی را برای پردازش به دست می‌آورند که مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. مثلاً یافتن سیگنال تلفن همراه یک ژنرال روسی، یا یک تانک استتار شده. این اطلاعات می‌تواند توسط ماهواره‌ها  یا به کم درجه‌ترین سرباز در جبهه منتقل شود یا برای هدف گیری توپخانه و موشک با دقت و برد بی‌سابقه‌ای استفاده شود.

این سطح از شفافیت به این معنی است که جنگ‌های آینده به شناسایی بستگی دارد. اولویت‌ها این است که ابتدا دشمن را شناسایی کنید، قبل از اینکه دشمن محل شما را پیدا کند. حسگر‌ها را، چه پهپاد باشند چه ماهواره، از کار بیاندازید. ابزار ارسال داده‌های دشمن را در سراسر میدان نبرد، چه از طریق حملات سایبری، جنگ الکترونیک یا مواد منفجره قدیمی مختل کنید. نیرو‌های نظامی باید با تکیه بر تحرک، پراکندگی، پنهان‌کاری و فریب، راه‌های جدیدی برای مبارزه ایجاد کنند. ارتش‌های بزرگی که در سرمایه‌گذاری بر روی فنّاوری‌های جدید یا توسعه دکترین‌های جدید شکست بخورند، مغلوب ارتش‌های کوچک‌تری که این کار را انجام می‌دهند، خواهند شد.

درس دوم این است که حتی در عصر هوش مصنوعی، جنگ ممکن است هنوز صد‌ها هزار انسان و میلیون‌ها ماشین و مهمات را درگیر کند.   تلفات در اوکراین شدید بوده است: توانایی دیدن اهداف و اصابت دقیق به آن‌ها تعداد تلفات را افزایش می‌دهد. مصرف مهمات و تجهیزات نیز، بسیار بسیار زیاد است: روسیه در یک سال ۱۰ میلیون گلوله شلیک کرده است. اوکراین ماهانه ۱۰ هزار پهپاد در ماه از دست می‌دهد. این کشور اکنون از متحدانش، مهمات خوشه‌ای قدیمی را برای کمک به ضد حمله خود درخواست می‌کند.

در نهایت، فنّاوری ممکن است نحوه برآورده شدن این نیاز‌ها را تغییر دهد. در ۳۰ ژوئن، ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا،   پیش‌بینی کرد که یک سوم نیرو‌های مسلح پیشرفته طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده روباتیک خواهند شد: به نیرو‌های هوایی بدون خلبان و تانک‌های بدون خدمه فکر کنید. با این حال، ارتش‌ها باید قادر باشند که در این دهه و همچنین دهه آینده بجنگند. این به معنای تجدید ذخایرانبارها، ایجاد ظرفیت صنعتی برای تولید سخت‌افزار در مقیاس بسیار بیشتر و اطمینان از داشتن ذخایر نیروی انسانی در ارتش هاست. نشست سران ناتو در ۱۱ و ۱۲ ژوئیه آزمونی است برای اینکه آیا کشور‌های غربی می‌توانند به تقویت مجدد اتحاد خود برای این اهداف ادامه دهند یا خیر.

سومین درس - که در بیشتر قرن بیستم نیز کاربرد داشت - این است که مرز یک جنگ بزرگ، گسترده و نامشخص است. درگیری‌های غرب در افغانستان و عراق توسط ارتش‌های حرفه‌ای کوچک انجام می‌شد و بار سبکی را بر غیرنظامیان در داخل تحمیل می‌کرد (اما اغلب بدبختی زیادی بر مردم محلی وارد می‌کرد). در اوکراین غیرنظامیان به عنوان شرکت کننده یا قربانی وارد جنگ شده‌اند. همچنین فرای شرکت‌های دفاعی-صنعتی قدیمی، حضور گروه جدیدی از شرکت‌های خصوصی نیز حیاتی بوده است.  

مرز‌های جدید البته مشکلات تازه‌ای ایجاد می‌کند. مشارکت فزاینده غیرنظامیان، مسائل حقوقی و اخلاقی را مطرح می‌کند. شرکت‌های خصوصی واقع در خارج از منطقه درگیری فیزیکی نیز ممکن است در معرض حمله مجازی یا مسلحانه قرار گیرند.  

هیچ دو جنگی شبیه هم نیستند
هیچ دو جنگی شبیه هم نیستند. درگیری بین هند و چین ممکن است در بام جهان رخ دهد. درگیری چین و آمریکا بر سر تایوان، قدرت هوایی و دریایی بیشتر، موشک‌های دوربرد و اختلال در تجارت را به همراه خواهد داشت. تهدید متقابل استفاده ازسلاح‌های هسته‌ای احتمالاً برای محدود کردن تشدید تنش در اوکراین عمل کرده است: ناتو مستقیماً با یک دشمن مجهز به سلاح هسته‌ای درگیر نشده است و تهدید‌های روسیه تا‌کنون تند و تیز بوده است. اما در جنگ بر سر تایوان، احتمالاً آمریکا و چین وسوسه خواهند شد تا در فضا به یکدیگر حمله کنند، که می‌تواند به تشدید تنش هسته‌ای منجر شود، به‌ویژه اگر ماهواره‌های هشدار اولیه و فرماندهی و کنترل غیرفعال شوند.

برای جوامع لیبرال  شاید وسوسه برانگیز باشد تا از وحشت اوکراین و از تلاش و هزینه هنگفت برای مدرن سازی نیرو‌های مسلح خود عقب‌نشینی کنند. با این حال، آن‌ها نمی‌توانند تصور کنند که چنین درگیری، بین اقتصاد‌های بزرگ صنعتی، یک رویداد یکباره خواهد بود. یک روسیه مستبد و بی ثبات ممکن است برای دهه‌های آینده تهدیدی برای غرب باشد. افزایش قدرت نظامی چین یک عامل بی‌ثبات‌کننده در آسیا است و احیای خودکامگی جهانی می‌تواند درگیری‌ها را محتمل‌تر کند. ارتش‌هایی که از نوع جدیدی از جنگ صنعتی که در اوکراین به نمایش گذاشته شده است، درس نمی‌گیرند، در معرض خطر شکست در برابر ارتش‌هایی قرار می‌گیرند که از این اتفاقات درس می‌آموزند.

دریافت فایل ضمیمه به صورت PDF